در ساحل ماسه ­ای با خدا قدم می­زدم به پشت سرم نگاه کردم جاهایی که از خوشی­ ها حرف زده بودیم دو رد پا بود و جاهایی که از سختی­ ها حرف زده بودیم جای یک رد پا بود، به خدا گفتم چرا در سختی­ ها کنارم نبودی؟ گفت: آن رد پایی که می­بینی من هستم و تو را در سختی­ ها به دوش می­کشیدم.